معنی ازحواریون عیسی

حل جدول

ازحواریون عیسی

یوحنا، شمعون

شمعون پطرس
اندریاس، برادر پطرس
یعقوب پسر زبدی
یوحنا
فیلیپ
برتولما
توما
متی
یعقوب پسر حلفا
لبی معروف به تادئوس (که در روم، در کلیسای سن پیترو در کشور واتیکان مدفون است)
شمعون قانوی یا شمعون غیور
یهودا اسخریوطی


ازحواریون

شمعون، یوحنا، یهودا

لغت نامه دهخدا

عیسی

عیسی. [سا] (اِخ) ابن دینار. محدث است. رجوع به ابوعلی (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن محمد. محدث است. رجوع به ابومحمد (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن ابراهیم. محدث. رجوع به ابویحیی (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن عبداﷲبن حکم. محدث است. رجوع به ابوموسی (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن سالم. محدث است. رجوع به ابوموسی (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن سلیمان شیزری. محدث است. رجوع به اموسی (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن موسی قرشی. محدث است. رجوع به ابومحمد (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن ابراهیم سیار، مولی قریش. محدث. رجوع به ابوعمرو (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن صبیح، ملقب به مزدار.از معتزلیان بود. رجوع به ابوموسی (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن محمدبن ایوب، ملقب به شرف الدین. رجوع به عیسی (ابن الملک العادل محمد...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن مودودبن علی بن عبدالملک، مکنی به ابومنصور. حاکم و شاعر قرن ششم هجری. رجوع به فخرالدین (عیسی...) شود.

عیسی. [سا] (اِخ) ابن علی بن عبداﷲبن عباس هاشمی. از دانشمندان عهد عباسی. بسال 83 هَ. ق. در مدینه متولد شد و بسال 164 در بغداد درگذشت. وی عم سفاح و منصور و شخص ناسک و گوشه گیری بود. هارون الرشید در حق او گفته است که عیسی بن علی، راهب و عالم ما بود. نهر عیسی و قصر عیسی و قطیعه ٔ عیسی در بغداد به وی منسوب است. (از الاعلام زرکلی از تاریخ بغداد و تهذیب التهذیب).

فرهنگ فارسی هوشیار

عیسی

یا عیسی دهقان. شراب انگوری. یا عیسی ره نشین. آفتاب، شعاع پرتو آفتاب، طبیب حاذق. یا عیسی شش ماهه. میوه ای که تا شش ماه پخته شود و برسد (عموما)، انگور (خصوصا) . یا عیسی نه ماهه. خوشه انگوری که از آن شراب سازند، شراب انگوری. یا عیسی هر درد. شراب انگوری.

معادل ابجد

ازحواریون عیسی

439

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری